امید حسینی: محمدعلی انصاری، رییس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، در واکنش به اظهارات محمد جواد لاریجانی درباره سید حسن خمینی بیانیهای صادر کرد. در ابتدای نامهی وی آمده است: جناب آقای دکتر محمدجواد لاریجانی، لطفاً تأمل بیشتری بر اهداف حرمتشکنان دودمان حضرت امام خمینی (س) بنمایید. چند گاهی است ملت ایران موجی از تخریب و شایعه و بعضاً اهانت را علیه بیت شریف امام خصوصاً حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سیدحسن خمینی مشاهده میکند.
این در حالی است که لاریجانی در آن مصاحبه درباره سید حسن خمینی تنها دو سه جمله گفته بود. بخش مورد نظر درباره سید حسن خمینی به نقل از سایت نوروز:
«لاریجانی در پاسخ به سؤالی که به هتک حرمت بیت امام اشاره داشت، بر لزوم احترام به امام و خانواده ایشان تأکید کرد و در عین حال گفت: البته باید بیت امام مسئول باشد، آقای سید حسن خمینی فرد باهوش و زیرکی است اما حمایت وی از موسوی امری نیست که مخفی بماند وقتی آقای احمدینژاد برای احترام به حرم امام (ره) رفت، ایشان حضور نداشتند و این درحالی است که اگر ایشان به اصول دمکراتیک اعتقاد داشتند، باید به رییس جمهور احترام میگذاشتند.
وی تاکید کرد: برای بیت امام بسیار نامناسب است که از جریانی سیاسی، حمایت کند که میخواهد جریان سکولار را پدید آورد و مورد حمایت صهیونیستها و منافقین است. اگر بیت امام میخواهد حرمت امام را نگه دارد، باید از مناقشات دوری کند.»
این تمام آن چیزی است که آقای انصاری به آن واکنش نشان داده و رسانهها، روزنامهها و سایتهای اصلاحطلب هم از آن بهعنوان توهین و جسارت بیسابقه به سید حسن خمینی و به بیت امام خمینی یاد کردهاند!
آدم حقیقتاً میماند که در برابر تناقض بزرگ بعضی مدعیان آزادی بیان چه چیزی بگوید. در برابر آدمهایی که از یک طرف به زور و اجبار میخواهند خودشان را روشنفکر و آزادی خواه و طرفدار آزادی بیان معرفی کنند اما از سوی دیگر چماق دیکتاتوری و خفقان را بر سر دیگران میکوبند که شما حق ندارید حرف بزنید. آدمها و جریانهایی از که از یک سو اعتقاد دارند هیچ چیز مقدس و غیرقابل نقدی در این جهان وجود ندارد و از سوی دیگر تحمل شنیدن اظهارنظر دیگران درباره یک شخص را هم ندارند. من حقیقتاً نمیدانم حرف زدن درباره سید حسن خمینی چه ایرادی دارد؟ و چرا هیچکس نباید جرأت داشته باشد که درباره ایشان اظهار نظر بکند؟
آقای انصاری در ادامه نامهی خود برای اینکه بغض و کینهی بعضی افراد را نسبت به بیت امام تبیین کند، به سخنی از امام خمینی به فرزندش اشاره میکند ومینویسد:«احمد بعد از من از تو انتقام میگیرند» و بعد ادامه میدهد که:«آری؛ این واقعیتی است که اتفاق افتاده است…»
فکر میکنم موسسه تنظیم و نشر آثار امام و خود آقای انصاری بهتر از هر کسی میداند که منظور امام از این عبارت چه بوده و چه کسانی بعد از امام از حاج احمد خمینی انتقام گرفتند؟ چه کسانی او را به جعل خط و امضای امام متهم کردند؟ چه کسانی به او انواع و اقسام توهین و جسارت را روا داشتند؟
وقتی رفتار آقای انصاری را میبینم یاد دوران دانشجویی خودم می افتم، حدودا 12 سال پیش که مدت کوتاهی با یکی از طرفداران آقای منتظری هم اتاق بودم. بین ما معمولا جروبحث و گفتگوهایی پیش میآمد. آن دوست دانشجو جزوات و کتابهایی در دست داشت که به من هم نشان میداد. جزواتی که معلوم بود از کجا و از چه طریقی و به چه منظوری تهیه و تدوین شده بودند. در یکی از آن کتابها وابستگان به آقای منتظری درصدد اثبات این نکته بودند که مرحوم حاج احمد خمینی امضای امام را جعل و آن نامه معروف ششم فروردین را خطاب به منتظری نوشته است!
این کمترین جفای دارودسته اقای منتظری به مرحوم حاج سید احمد خمینی بود، بگذریم که در آن کتابها و خاطرات و جزوات چه توهینها و چه اهانتهایی که به فرزند امام راحل نمیشد.
امروز که رفتار منافقانه برخی مدعیان خط امام را میبینم، به یکرنگی و رفتار صادقانه آن رفیق دوران دانشجویی خودم ایمان میآورم که لااقل ادعایی جز آن نداشت و خیلی صاف و پوست کنده از عقیدهاش دفاع میکرد. هم از امام ایراد میگرفت که چرا منتظری را برکنار کرده و هم به حاج احمد خمینی بدوبیراه میگفت که چرا خط و امضای امام را جعل کرده است؟! (چرا که در کتابها و خاطرات آقای منتظری و دوستان ایشان به او القا شده بود که تمام بلاهایی که بر سر منتظری آمده زیر سر حاج احمد خمینی بوده است!)
او لااقل بین امام خمینی و آقای منتظری یکی را انتخاب کرده بود و ادعایی جز دفاع از منتظری نداشت، اما امروز آدمهایی وجود دارند که از یک سو ادعا میکنند، پیرو و مرید امام و خط امام هستند و از این هم بالاتر ادعا میکنند که تنها پیروان واقعی امام آنها هستند؛ و از سوی دیگر با دشمنان و مخالفان امام روابط نزدیک دارند و به بهانههای مختلف برای آنها نامه مینویسند و درخواست کمک میکنند!
آقای انصاری عزیز! نامه شما آنقدر تناقض در خود دارد که نیازی به توضیح بیشتر نیست. مخصوصا پایان نامه که نوشتهاید:«جناب آقای لاریجانی هر کس در این وانفسای معرفت و صداقت به گونهای دین خویش را به امام ادا کرده است.»
بله حق با شماست. یکی از همین افرادی که دین خود را به خوبی به امام ادا کرده، جناب آقای میرحسین موسوی است که تا همین چند ماه پیش ادعا میکرد نخست وزیر امام و پیرو خط امام است. ادعا میکرد که میخواهد مملکت را به دوران امام بازگرداند، اما نمیدانم چرا اخیرا دست به دامن آقای منتظری شده است؟! البته از شما خواهش میکنم که رگ غیرتتان بیرون نزند و اصلا نگران خط امام و بیت امام نباشید. خودم بهتر از هرکسی میدانم که در فرهنگ و سنت ما ایرانیان، نوه همیشه عزیزتر از پدر بوده، البته نوهی عزیزتر از پدربزرگ را نمیدانم!
در پایان بد نیست یک بار دیگر پاسخ حاج احمد خمینی را به عمویش آیت الله پسندیده درباره نهضت آزادی بخوانیم و گلایههایش را بشنویم و ببینیم که حقیقتا چه کسانی به دنبال حرمت شکنی از دودمان امام خمینی بودند و هستند؟ و نیز سری به رنج نامه حاج سید احمد خمینی بزنیم و گلایههایش را از آقای منتظری بخوانیم و سپس رفتار میرحسین موسوی و نامه نوشتن او را به منتظری با رفتار حاج سید احمد خمینی مقایسه کنیم و ببینیم که آیا معیارهای خط امام بعد از انتخابات اخیر دچار تغییری شده است یا نه؟ شاید ملاک و معیار خط امام عوض شده و ما خبر نداریم!
به هر حال این سوال برای من وجود دارد که چطور موسسه تنظیم و نشر آثار امام که به بهانه دفاع از سید حسن خمینی، پای انتخابات را هم به میان میکشد، در برابر این تناقض بزرگ سکوت میکند که علت حضور دشمنان امام و حاج احمد خمینی در جمع حامیان میرحسین موسوی چه چیزی میتواند باشد؟ و یا علت پناه بردن موسوی به منتظری چیست؟
حاج احمد خمینی در «رنج نامه» خود خطاب به آقای منتظری مینویسد: «یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند. وقتی بلند شدید، بروید، امام فرمودند: بیشتر حرفهای شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند. امام تنها همین دو جمله را فرمودند. آیا از خود پرسیده اید که چه کردید که امام، مرگ خود را از خدا خواسته است و آن را به اطلاع شما رسانده است؟»
جالب اینکه نزدیکان آقای منتظری در سال 78 به دروغ ادعا کرده بودند که حاج سید احمد خمینی از نوشتن این رنجنامه پشیمان شده و دستور جمع آوری آن را صادر کرده بود که همین موسسه تنظیم و نشر آثار امام در واکنش به آن اعلام کرد: «یادگار امام براساس تکلیف شرعی خود و در راستای تبیین علل برکناری قائم مقام محترم رهبری توسط رهبر کبیر انقلاب اسلامی، رنجنامه را مستند به اسناد و مدارک غیر قابل خدشه منتشر ساخت و تا پایان عمر نیز هیچگاه از موضع و اقدام خویش پشیمان نبود بلکه به همراهیش با امام و عدم تغییر مواضع به خاطر مصلحت اندیشیهای مقطعی، افتخار میکرد»
همچنین حاج سید احمد خمینی در وصیتنامهاش نیز به صراحت تاکید میکند که «بین خود و خدای خود رضایت کامل دارم که تمام تلاشم برای تقویت اسلام و نظام و امام بوده است و از این جهت در آرامش کامل بهسر میبرم… من در جهت مصلحت امام، به هیچ فرد و گروهی رحم نکردهام و خیلیها را در این راستا رنجاندهام که هنوز هم ازاین جهت ناراحت نیستم!»
حاج احمد خمینی همچنین در نامهاش به آیت الله پسندیده در خصوص نهضت آزادی و ملیگراها مینویسد: «آنان بعد از انقلاب لحظه ای در کنار امام نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام از کارهای رایج این از خدا بی خبران بود. تنها یکی از کارهای آنها را برایتان می فرستم، تا خود قضاوت فرمایید. اینان اعلامیه ای را که امام (قدس سره) با خط مبارکشان خطاب به آقای محتشمی نوشته اند، مجعول دانسته و در عین اینکه نسبت جعل را مستقیماً به من نداده اند ولی با قراردادن خط من بالای نامه امام به آقای محتشمی، جعل را از من دانسته اند و خطی از امام که شعر: «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» است را آورده اند و ادعا کردند که خط امام این است، در صورتی که حضرت امام (قدس سره) در موقع قدم زدن شعر می گفتند و خط مذکور، خط امام در موقع راه رفتن و یا ایستاده است. از این گذشته اینقدر خط امام روشن است که احتیاج به این حرفها ندارد. من یک صفحه از وصیت نامه امام و نامه مورد بحث را می فرستم، خود قضاوت فرمایید آیا من اینقدر بی دین و بی عقل هستم که چیزی، آن هم چنین مسأله مهمی را به امام نسبت دهم و از آتش قهر خدا در دنیا و آخرت نترسم. اگر من بناست بدین خاطر جهنمی شوم، چرا چیزی را که به نفع خودم است، به امام نسبت ندهم؟»
در پایان بخشهایی از سخنان و مواضع مرحوم حاج سید احمد خمینی را در دفاع از رهبری مینویسم، شاید برای برخی از مدعیان امروز خط امام جالب و خواندنی باشد:
«امروز باید در کنار نظاممان پشت سر رهبری قرار بگیریم. رهبر ما شاگرد امام است. رهبر ما از چهرههای شناخته شده انقلاب که سالیان سال در زندانهای رژیم سفاک پهلوی به سر برده»
«هیچکس حق شکستن حریم رهبری را ندارد. حرمت رهبری نظام اسلامی، از اصول خدشه ناپذیر انقلاب اسلامی ماست. همه باید به دستورات رهبری عمل کنند.»
«ما امروز موظف هستیم پشت سر مقام رهبری حضرت آیت الله خامنهای حرکت کنیم. هر چه ایشان گفت گوش کنیم، اگر روزی حرکت ما با حرکت ولی نخواند، بدانید که نقص از ماست!»
«قاطعتر پشت سر رهبری باشیم و نگذاریم رهبرمان احساس تنهایی کنند. همانطور که نگذاشتید امام احساس تنهایی کند. اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است. هر کس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست و هر کس بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیت الله خامنهای است در خط آمریکاست! من بعد از رحلت امام، با خدا و امام عهد کردهام که کوچکترین قدمی را علیه رهبری و برخلاف رهبری و حتی برخلاف میل رهبری برندارم و اگر شما مردم هم چنین پیمانی را تجدید کنید، مطمئن باشید که ما در تمام زمینهها بر آمریکا پیروز می شویم»
«به حسن و برادرانش این توصیه را مینمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را میخواهند. هرگز گرفتار تحلیلهای گوناگون نشوند که دشمن در کمین است!» (وصیت نامه)
کلمات کلیدی: